اینروزها طبیعی است که به سی و پنجمین سالگرد انقلاب بهمن ٥٧ فکر میکنم--بیش از هر چیز دیگری میاندیشم که من و امثال
من سی و پنج سال فرصت داشته است که بسیاری حرفها را در باره این انقلاب بزند--بدلایل حرفه ای و آکادمیک اکثرقریب به اتفاق حرفهای من به زبان مادری من که زبان این انقلاب هم هست نبوده است--از این بابت نه تاسفی دارم و نه جای تفاخری هست--بازی روزگار بوده است--خوب یا بد, کم یا زیاد, مفید یا مضر, به هر حال حرفهایی بوده است که به عقل ناقص من آمده و تحقیق کرده اندیشده و نوشته ام--اینروزها سی و پنج سال به پاینها را بیشتر میخوانم و گوش میدهم تا سی و پنج سال به بالاها را--نه سی و پنج سال به بالا ها را که هم نسل های خودم باشند عاری از حرف جدید میدانم و نه سی و پنج سال به پایین ها را ضرورتا کاشفان فروتن حقیقتی--اما فکر میکنم این دسته دوم با ضرس قاطعتر و سرنوشت و آینده پیچیده تری با تاریخ این انقلاب تحقیق میکند و میاندیشد و مینویسد--این تاریخ برای آنها همان آیینه آینده شان است--نسل من اگرخیلی هم همت کرده باشد زنگار پشت این آ ینه است--این آینه اگر قرار است که غمازباشد زنگار نسل من باید خودش را خا ضعانه در پشت آن رخ ناظربداند--حمید دباشی
0 comments:
Post a Comment